بي تو...
از شب پرسیده اند به کسی که دوستش دارم چه نویسم
گفت : بنویس بی تو فردایی نیست .
با لا تر از آسمان جایی نیست ...
زیبا تر از گل چیزی نیست ...
قشنگ تر از عشق حرفی نیست ...
عزیز تر از تو کسی نیست ...
ثنا گلي
از خدا خواستم...
از خدا خواستم تا شکیبایی ام بخشد خدا گفت:نه شکیبایی زاده ی رنج وسختی است شکیبایی بخشیدنی نیست به دست آوردنی است.
از خدا خواستم تا خوشی و سعادتم بخشد خدا گفت: نه من به تو نعمت و حرکت دادم حال با توست که سعادت را چنگ آوری.
از خدا خواستم تا ازرنج هایم بکاهد خدا گفت:نه رنج وسختی تو را از دنیا دورتر و دورترو به من نزدیک ونزدیکتر می کند.
از خدا خواستم تا روحم را تعالی بخشد خدا گفت:نه تو خودت باید سر بر آوری بباری و من به تو کمک خواهم کرد تا سودمند پرثمر شوی.
من هرچیزی را که به گمانم در زندگی لذت می آفرینداز خدا خواستم و باز خدا گفت:نه من به تو زندگی خواهم داد تا توخود از هر چیزی لذتی به دست آوری .
از خدا خواستم یاریم کند تا دیگران را دوست بدارم همان گونه که آنها مرا دوست دارند و خدا گفت:آه سرانجام چیزی خواستی تا من اجابت کنم...