هورا نی نی به دنیا اومد
ساعت ١١ صبح سه شنبه نوزدهم فروردین نی نی خاله گلی به دنیا اومد البته یک ماه زودتر که اومدنش همه رو شوکه کرد عزیزم خیلی کوچولویی وزن نی نی دو کیلو و صد گرم نی نی صورتشو پوشوند که دیگه ازش عکس نگیریم محمد مهدی عزیزم زمینی شدنت مبارک ...
نویسنده :
مامان ثنا
13:06
تقدیم به دختر گلم
خاطرات عيد نوروز
سلام به همه دوستان گلم و دختر قشنگم سال نو مبارک امیدوارم سال خوب و خوشی داشته باشید صبح پنج شنبه ساعت ده صبح رفتيم خونه مامانم آخه هر سال لحظه تحويل سال اونجايم ثنا خيلي خوشحال بود سفره هفت سين هم خونه خاله اينا انداختيم كه خونه شون چسپيده به خونه مامان جون اينا من كه از روز اول عيد مريض بودم گلو درد شديد ولي بدون سرفه ثنا جون هم گلودرد با سرفه ولي از اينكه تعطيل بودم و كنار ثنا خيلي خوشحال بودم وثنا هم حسابي خوش به حالش شده بود اينم عكس هاي ثنا خانوم با سفره هفت سين: فوت کردن شمع با تمام نیرو توسط ثنا خانوم یه روز قبل از عید وقتی ثنا خ...
نویسنده :
مامان ثنا
15:27
سال نو مبارک
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال تنها خداست که میداند “بهترین” در زندگیت چگونه معنا میشود! من در سال نو آن بهترین را برایت آرزو میکنم. **نوروزت مبارک** بهارهم که نباشدمن به مهربانیتان ازشکوفه لبریزم… قدیمیا میگن وقتی بهار داره نزدیک میشه چندروز مونده به اومدنش باید گل رو خبر کرد. خواستم خبرت کرده باشم. بهار قشنگت پیشاپیش مبارک مهر و عطر زندگیمی شادابی و سرسبزی زندگیمی خیر و برکت زندگیمی ستاره شبهای تارمی چهار دعای برتر لحظه تحویل سال اول دعا برای ظهور آن بی مثال دوم تمام ملت بی ضرر و بی ملال سوم...
چهارشنبه سوری مبارک
ثناجون سوختن غصه هات تو آتیش آرزومه ! بیا در غروب آخرین سه شنبه سال برای گردگیری افکارمان آتشی بیافروزیم و کینه ها را بسوزانیم و زردی خاطرات بد را به آتش و سرخی عشق را از آتش بگیریم و آتش نفرت را در وجودمان خاموش کنیم ! ببین یه وقت نری از رو آتیش بپری. آخه تجربه ثابت کرده اگه جیگر بره رو آتیش کباب میشه ! ...
بارون شدید دیروز
سلام سلام سلام ديروز بارون خيلي قشنگي باريد شدتش خيلي زياد بود فك كنم بي سابقه بود اين چند ساله اخير كه همچين بارون باحالي بباره صبح رفتيم بالاي پشت بوم كه بارون و تماشا كنيم ولي به پيشنهاد بابایی كه اومد دنبالمون كه بريم كنار دريا سريع آماده شديم رفتيم پايين بارون شديد شد به بدبختي سوار ماشين شديم ولي هر لحظه شدتش زياد تر شد كه آخر مجبور شديم از وسط راه برگرديم خونه نزديكاي ظهر بود كه ثنا خانوم ازم پرسيد مامان بارون كي تموم ميشه مامان:نميدونم ثنا:بزار از خدا بپرسم دستتو گذاشتي كنار گوشت و گفتي الو خدا تا كي بارون مياد؟بارون كي تموم ميشه؟بعد به من نگاه كردي و گفتي مامان خدا ميگه تا شب بارون مياد قربونت برم دختر ق...
نویسنده :
مامان ثنا
12:21