قند عسلم

شیرینم قند عسلم می خوام از شیرین زبونیهات بگم

وقتی از سر کار میام محکم بغلم می کنی و میگی مامان توشگلم تیلی دوستت دارم

چند روزه حسابی هوای مدرسه به سرت زده کیفتو بر میداری و میگی می تام برم مدرسه مامان بابا تاری ندارین بعد به بابایی میگی مواظب مامانی باشی ساعت پنج بیا دنبالم یادت نره /گوشی رو بر میداری مثلا به بابات زنگ میزنی و میگی چرا نیومدی دنبالم زود بیا منتظرتم

دیشب وقتی این شعر رو خوندی سریع بلند شدم واست اسفند دود کردم

انار دونه دونه              نانا(ثنا) چه مهربونه

قدر مامان و باباش و خیلی توب(خوب) میدونه

وای عزیز دلم تازگی ها حرفای قلمبه می زنی و ما هم کلی ذوق می کنیم

در هنگام بازی اسم بچه های فامیل رو، می یاری با آنها بازی میکنی و میگی مغان(مهان دختر عمه ات که چهل روزشه)دخترم نانازم دریه نتن(گریه نکن)مامانت الان میاد بیا خودم بهت شیر بدم و بوسش می کنی و وقتی هم که خوابه حکومت نظامی برقرار میکنی تا کسی حرف میزنه میگی ساتت(ساکت)مغان(مهان) تابیده(خوابیده)

قصه ها و داستانهایی رو که برات میخونم دیگه میتونی به طور کامل برام توضیح بدی

دیگه نمی زاری پوشکت کنم و میگی پوشتم نتن تبر (پوشکم نکن خبر) میدم پوشک نمیپوشی و منم رفتم بازار کلی واست جایزه خریدم و تشویقت کردم.

چند روزه نی نی عمه ات  به دنیا اومده و مامان جونت رفته اونجا و وقتی با بابات حرف میزدم که نانا خانوم و کجا ببریم اومدی رو پام نشستی و گفتی مامان فردا میری اداره منم گفتم آره عزیز دلم /گفتی بابا هم میره مدرسه گفتم آره گلم /گفتی پرمانه توجاست(پروانه کجاست)گفتم نیست رفته شهرستان /تو چشام نگاه کردی و گفتی پس من توجا(کجا) برم /یه لحظه مغزم هنگ کرد اشک تو چشام جمع شد محکم بغلت کردم و گفتم عزیزم می بریمت خونه عموت که با دختر عموت بازی کنی با زن عموت ببرینشون مدرسه بعد برین دنبالشون ولی خدا میدونه اون شب تا صبح به این حرفت فکر کردم و غصه خوردم. 

 چند روزه دلت برای مامان جون تنگ شده  و شبا کلی ایراد می گیری که بریم پیشش و با کلی قول و قرار که فردا میریم پیشش تونستیم تو رو بخوابونیم ودیروز عصر وقتی موفق شدی ببینیش کلی ذوق کردی وقتی بهت گفتم دختر پاشو بریم خونه گفتی نریم اگه بریم مامان جون دوباره میره.